یک هفته ی پر تنش...
سلام عزیز دلم،میخوام از سختی این روزها برات بنویسم.الان دقیقا یه هفته ست که من مریضم. تو این یه هفته تو چند بار با بابات اومدی بالا،ولی چون من اصلا حالم خوب نبوده و نتونستم باهات بازی کنم، احساس میکنم باهام سرد شدی،دیگه زیاد عمه عمه نمیکنی. امیدوارم زودتر خوب شم تا بتونیم دوباره با هم بازی کنیم.الان هم چون حالم خوب نیست بیشتر از این نمینویسم،عزیزم واسه عمه دعا کن.حرف آخر اینکه خیلی دوستت دارم سروش جون، چون این روزا نمی بوسمت که ازم نگیری، اینجا یه عالمه بوس برات میذارم ...
نویسنده :
عمه زهرا
16:35